سر و صورتسَر و صورَت سر و روی، شکل و قیافه، نظم و ترتیب، آراستگی ادامه... سر و روی، شکل و قیافه، نظم و ترتیب، آراستگی تصویر سر و صورت فرهنگ فارسی عمید
سر و صورت (سَ رُ رَ) سر و سامان. ترتیب. نظم. - سر و صورت دادن به کاری، تنظیم کردن آن. مرتب ساختن آن ادامه... سر و سامان. ترتیب. نظم. - سر و صورت دادن به کاری، تنظیم کردن آن. مرتب ساختن آن لغت نامه دهخدا